جدول جو
جدول جو

معنی اره کشی - جستجوی لغت در جدول جو

اره کشی
شغل و عمل اره کش
تصویری از اره کشی
تصویر اره کشی
فرهنگ فارسی عمید
اره کشی(اَرْ رَ / رِ کَ / کِ)
عمل ارّه کشیدن
لغت نامه دهخدا
اره کشی
کاراره کش عمل و شغل اره کش با اره چیزی را قطع کردن
تصویری از اره کشی
تصویر اره کشی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سپه کشی
تصویر سپه کشی
لشکرکشی، شغل و عمل لشکرکش، فرماندهی لشکر، فرستادن لشکر، آدات و ادوات جنگی به جایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرعه کشی
تصویر قرعه کشی
عمل قرعه کشیدن، قرعه انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اره کش
تصویر اره کش
کسی که پیشه اش بریدن چوب، تخته یا تنۀ درخت با اره است
فرهنگ فارسی عمید
(کَ / کِ رَ / رِ کَ / کِ)
عزلت گزیدن از کار. (ناظم الاطباء). کناره گیری. کناره گرفتن
لغت نامه دهخدا
(اُ کَ / کِ)
تحشید سپاه، روان شدن جراحت و آنچه در مشک باشد. (منتهی الأرب)
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ / رِ کَ / کِ)
عمل کشیدن کواره. حمل میوه و غیره. (فرهنگ فارسی معین) :
تو در پای پیلان بدی خاشه روب
کواره کشی پیشه با رنج و کوب.
؟ (از لغت فرس اسدی ذیل کوب).
و رجوع به کواره شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
که چیزها به اره قطع کند. مباشر ارّه. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ کَ / کِ)
عمل باده کش، آفریننده، نو بیرون آورنده. (از منتهی الارب).
- بادی الرأی، اول فکر. بدان که بادی اسم فاعل است از بدایت که بمعنی آغاز و اول است چون این را مضاف کردند بسوی الرأی الف در درج کلام افتاد ضمه بر یا ثقیل بود انداختند التقای ساکنین شد میان یا و لام یا افتاد در تلفظ مگر این یا را در رسم الخط می نویسند و در حالت جری نیز همین حکم است مگر در صورت نصب یا را حذف نکنند و مفتوح خوانند. (غیاث) (آنندراج). بادی الرأی، ظاهره و من همزه جعله من بدأت و معناه اول الرأی. (اقرب الموارد).
- بادی بدی، اسم للداهیه. (منتهی الارب). و مانراک اتبعک الا الذین هم اراذلنا بادی الرأی. (قرآن 27/11)
لغت نامه دهخدا
(بَ چَ / چِ بَچْ چَ / چِ کَ / کِ)
عمل و حالت بچه کش. بارداری. آبستنی. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اُ تَ کَ)
موضعی است بجنوب قارص
لغت نامه دهخدا
(نَ رَ / رِ کَ / کِ)
در اصطلاح بنایان، چیدن آجر به قطر در کنار مرزهای باغچه و جز آن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَرْ رَ / رِ کُ)
بره کشتن. عمل بره کشتن.
- بره کشی داشتن، در گرمی و رواج بودن بازار کالایی. استفادۀ زیاد از میزان کردن. (از فرهنگ عوام).
- بره کشی (بره کشان) فلان دسته است، زمان استفاده های مالی آنان و زمان خوش گذرانی آنهاست. (از یادداشت دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(گَ رَ /رِ کَ / کِ)
کار گواره کش:
تو درپای پیلان بدی خاشه روب
گواره کشی پیشه با رنج و کوب.
اسدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناوه کشی
تصویر ناوه کشی
عمل وشغل ناوه کش
فرهنگ لغت هوشیار
شغل و عمل مرده کش حمل مردگان بگورستان: از مرده رسم مرده کشی کس ندیده بود زاهد چرا ملازم نعش و جنازه است ک (محسن تاثیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گهر کشی
تصویر گهر کشی
عمل گوهرکش حمل گوهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرو کشی
تصویر گرو کشی
عمل گرو کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرعه کشی
تصویر قرعه کشی
عمل قرعه کشیدن قرعه انداختن: قرعه کشی بلیطهای اعانه ملی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غله کشی
تصویر غله کشی
عمل غله کشیدن حمل غله از جایی به جایی
فرهنگ لغت هوشیار
نافه با خود داشتن: هر آهو که با داغ او زاده بود ز نافه کشی نافش افتاده بود. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیره کشی
تصویر شیره کشی
استخراج عصاره میوه ها، دود کردن شیره تریاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیره کشی
تصویر خیره کشی
بیگانه کشی، ضعیف کشی، بی دلیل کشی
فرهنگ لغت هوشیار
عمل اتو کشیدن عمل اتو کش، شغل و پیشه اتو کش، جای اتو کشیدن دکانی که در آن اتو میکشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اردو کشی
تصویر اردو کشی
لشکر کشی سپاه از جایی به جایی بردن تحشید سپاه
فرهنگ لغت هوشیار
عمل اتو کشیدن عمل اتو کش، شغل و پیشه اتو کش، جای اتو کشیدن دکانی که در آن اتو میکشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اره کش
تصویر اره کش
اره کشنده آن که با اره چیزها را قطع کند
فرهنگ لغت هوشیار
حمل میوه و غیره: تو در پای پیلان بدی خاشه ورب کواره کشی پیشه بارنج و کوب. (اسدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اره کاری
تصویر اره کاری
عمل اره کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمه کشی
تصویر سرمه کشی
اکتحال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بهره کشی
تصویر بهره کشی
استثمار
فرهنگ واژه فارسی سره
اره کش
فرهنگ گویش مازندرانی
پایان یافتن و انجام محاسبات یک فصل چرای دام و ترک گاو سرا
فرهنگ گویش مازندرانی